آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

اینم عرفانیش

شب اگر چه ضد روز است٬اما یاریگر اوست و یک کار میکنند.اگر همیشه شب بودی هیچ کاری حاصل نشدی و بر نیامدی٬و اگر همیشه روز بودی چشم و سر و دماغ خیره ماندندی و دیوانه شدندی و معطل.پس در شب می آسایند و می خسبند و همه ی آلات از قبیل دماغ و فکر و دست و پا و سمع و بصر جمله قوتی میگیرند و روز آن قوتها را خرج میکنند.
پس جمله ی اضداد نسبت به ما ضد مینمایند نسبت به حکیم همه یک کار میکنند و ضد نیستند.در عالم بنما کدام بدست که در ضد آن نیکی نیست و کدام نیکی است که در ضمن آن بدی نیست.مثلا یکی قصد کشتن کرد به زنا مشغول و سر گرم شد و مرتکب قتل نشد.از این رو که زناست بد است از این رو که مانع قتل شد نیک است.پس بدی و نیکی یک چیزند غیر مجزا.و از این روست که بحث است با زرتشتیان که ایشان میگویند دو خداست : یکی خالق خیر و یکی خالق شر.اکنون تو بنما خیر بی شر تا ما اقرار کنیم که خدای شر هست و خدای خیر.و این محال است زیرا که خیر از شر جدا نیست چون خیر و شر دو نیستند و میان ایشان جدایی نیست.پس دو خالق محال است.


پ.ن 1:این جنگ و تضاد از دید فرد ی که در این عالم نسبیتها زندگی میکند حقیقی است و هرگز نور و ظلمت و علم و جهل و ... یکی نیستند اما نسبت به خالق همه حکمت و مصلحت است.


پ.ن 2:حقیقت دین زرتشت یکتا پرستی است و این انتقاد از نفس این اعتقاد پیروان است نه از خود جناب زرتشت.


پ.ن 3:چون که بی رنگی اسیر رنگ شد          موسیی با موسیی در جنگ شد
          چون دو رنگی از میان برداشتی              موسی و فرعون دارند آشتی


پ.ن 4:چون گل از خار است و خار از گل چرا
                                                                جمله در جنگند و اندر ماجرا ؟؟؟
         یا نه جنگست این برای حکمت است
                                                          همچو جنگ خر فروشان صنعت است


پ.ن 5:همونطوری که در جریان هستید دماغ به کسر دال یعنی مغز.

نظرات 1 + ارسال نظر
بازنده ترین یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:09 ب.ظ http://www.navader.blogfa.com

سلام بر شما
محترم له مون کردی !!!ما به خودمون خوب شناسیم.
انشاالله همیشه پایدار باشید.
راستی این چیزائی که نوشتیدچین!نسبیت و تضاد و تعارض وکثرت و وخدت وماده و معنی و...
همین رو داریم میفهمیم که هر روز گرده نانی بخوریم و بگیم:الهی شکرت.هر وقت هم لازم شد دراز میکشیم میگیم:جون ما رو بگیر!!!!!!!!دیگه از این قیل و قال و استدلال و استنتاج و استعلا و استخفا و استشفا و ...خبری نیست.
شما آدمید و عاقل و طبیعیست از این گوهرها از دست و دهنتون بریزه، ولی ملتمسانه میخوام ما رو هم سفارش کنید.ما از نوادگان همون شبانی هستیم که موسی (ع) دیده بود...
عزت زیاد و لطفتون مستدام.یا حق
هفتهء عارفان گمنام و عاشقان بی ریا بسیار مبارک باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد