آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

آتشخانه ی بهشت

آیا بر انسان دورانی گذشت که قابل ذکر نباشد ؟

به من ربطی نداره !!!


چرا ما در مورد عشق انقدر با هم بحث کردیم ؟!!! یکی نیست بگه ببم جان چرا خودتو اذیت میکنی ؟!!! تو سر پیازی یا تهش ؟!!! عشق به تو چه ربطی داره ؟!!! ممدوح یا مذموم٬خوب یا بد٬تو عاشقی یا اگه بخوای میتونی بشی!!!؟ عاشق هم که دست خودش نبوده ٬یهو عاشق شده؛حالا چه زمینی چه آسمونی ! مثل جریان بابا طاهر شدن بابا طاهر عریان که اول طاهر بود بعد عریان شد بعدش شد بابا طاهر عریان.

خوب البته من فکر میکنم یه کارایی هست که آدم بکنه و خودشو قدم به قدم به عشق نزدیک کنه٬ولی اگه تو این دوره زمونه عاشق پیدا کردی بکش... نه ببخشید برسون سلام ما رو هم بهش ما که یه قدم میریم جلو دو تا میایم عقب.(قورباغه ته چاه.)

فعلا که میمیرم واسه سی ثانیه از خود بی خود شدن٬حالا هر چقدرم که تکراری شده باشه اما بالاخره اسمش روشه دیگه٬حال ! اون لحظه ای که موی رگای مخ ول میکنه میذاره اندورفین رد شه بیاد تو.

در همین راستا رفتم کل انقلابو مثل مارمولک(به قول حسن کلاغ)گشتم دنبال سی دی سراج و شهرام ناظری ! که البته چون هیچ کس تو ایران دنبال سی دی اورجینال نیست و من هم ازین قاعده مستثنی نیستم٬یه خورده طول کشید تا پیداش کردم بعدشم نشستم فکر کردم به نفع تهیه کننده یا تهیه کنندگان این آلبومهاست که راضی باشن به رضای خدا٬حالا چهار تا سی دی هم ملت قاچاقی گوش بدن.اگه اون دنیا یقه ی ما رو واسه همچین چیزی بگیرن که چیزی بهشون نمی ماسه.و چون حالا دیگه من یه عارف واصل شدم هم٬حافظ و مولوی با سعدی جلوی سراجو (احتمالا تهیه کننده خودشه !)میگیرن میگن: یا رفیق ما رو ول میکنی یا ما هم راضی نیستیم که از اشعار ما استفاده میکردی(بالاخواه)پس آقای سراج اگه راضی باشی شاید به صورت عرضی ازین خوان نعمت چیزیم گیر شما اومد.

مخلص کلام اینکه صلاح از ما چه میجویی که مستان را صلا گفتیم٬الا ای پیر فرزانه مکن منعم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم.حالا میخواد شیطانی باشه میخواد نباشه اصلا شیطونم آخر عاشق بوده که اون چیزیرو از خدا به جون خریده که هیچ کس جیگر نکرده بره دنبالش(ما میگیم جیگر!!!)اونم لعنتش بوده.

پ.ن ۱:اناالحق !!!

پ.ن ۲:من میمیرم واسه دید عرفانی به قضایا.

پ.ن ۳:البته دستور از بالا رسیده بود(نه خیلی بالا !)که برو کتابای عرفانی و شعر بخون ولی چی کار کنم دست خودم نیست در آینده ی نزدیک سراغ علما هم میرم٬بذارید یه کم خودمو جمع جور کنم.

پ.ن ۴:این تراکهای سراج قشنگه : دست افشان٬محفل عشق٬شور مستی٬سودای دل٬مه بالانشین٬بوی بهشت٬رویا٬حافظ خلوت نشین(زاهد خلوت نشین)!چشم جادو٬ارغنون٬میخانه٬سلطان عشق٬سماع مستان؛شهرام ناظری هم پیدا نکردم...ولی میگن من چه دانمش خیلی قشنگه.

پ.ن ۵:داستان بابا طاهرم ازین قرار بوده که شب اولی که میره حوزه ی علمیه ی قم زمان خودش یه شب سرد زمستونی بوده و بابا هم چون خیلی مخلص بوده میره میگه من چی کار کنم خدا تحویلم بگیره ؟(کجا هم رفته بوده !)٬طلبه ها هم میان یه کم عش(عشق)کنن میگن باید بپری تو حوض چهل دفعه غسل کنی٬غسل کردن همانا و بابا طاهر عریان شدن همان.خدا گفت منم به همتون نشون میدم کی سر کاره ! حالا هی بشینید درس بخونید حالشو ببرید.(عش کنید.)

                                                                                                          ومن الله التوفیق

 

نظرات 4 + ارسال نظر
هنگامه سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:42 ب.ظ

خوبه که هر چیزو خلاصه مینویسی واسه ادمهای بی حوصله مثه من عالیییییه

سفالین چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:24 ق.ظ http://sofalin.blogsky.com

آدم جالبی هستی...

شازده خانوم چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ق.ظ http://www.ghalbenaaram.blogfa.com/

سلام
وبلاگ زیبایی داری
به منهم سر بزن خوشحال میشما

مهدی چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:26 ق.ظ http://www.yase-sorkh.blogfa.com

به نام خدا
سلام
از مطلبتون لذت بردم.
یا علی
اللهم عجل لولیک الفرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد